در این مجموعه، هفته به ایدهها و نوآوریهایی میپردازد که نگاه ما به جهان را برای همیشه تغییر داد.
مسیحیت در 60 ثانیه
به گزارش History.com، مسیحیت بر اساس اعتقادات و آموزه های مندرج در کتاب مقدس، “در مورد تولد، زندگی، مرگ و رستاخیز عیسی مسیح” است.
بخش اول، عهد عتیق، خلقت جهان و تاریخ بنی اسرائیل را شرح می دهد. پنج کتاب اول که شامل 10 فرمان است، کتاب مقدس اصلی یهودیت است که به تورات معروف است.
عهد جدید زندگی و تعالیم عیسی مسیح را بازگو می کند که بسیاری از مسیحیان معتقدند پسر خداست. چهار کتاب اول که به انجیل معروف است، داستان تولد او با مریم باکره، زندگی او و مرگ او را به صلیب کشیده است.
بخش آخر عهد جدید جزئیات تلاش های حواریون عیسی – به ویژه پولس – را برای انتشار پیام او شرح می دهد و با یک کتاب نبوت آخرالزمانی به نام مکاشفه پایان می یابد.
بیشتر مسیحیان تحت یکی از سه کلیسای اصلی قرار دارند: کاتولیک رومی، پروتستان و ارتدوکس شرقی. اینها در مناسک، اعمال مذهبی و تفاسیر کتاب مقدس متفاوت هستند، اما اعتقاد مشترکی به خدای دانای همه چیز دارند که عیسی مسیح را فرستاد تا بشریت را روشن کند و نجات دهد.
چگونه توسعه یافت؟
در ابتدا به عنوان یک فرقه در یهودیت دیده می شد، مسیحیت پس از مرگ عیسی به جوامع غیر یهودی (غیر یهودی) گسترش یافت و به عنوان یک ایمان جداگانه ظاهر شد.
در اواخر قرن اول، امپراتور نرون که از ظهور جنبش جدید نگران شده بود، سرکوب وحشیانه ای را آغاز کرد، مسیحیان را دستگیر، شکنجه و اعدام کرد. اما اگر چه زندگی برای نوکیشان اولیه خطرناک بود، سرویس پخش عمومی ایالات متحده (PBS) گفت: “گسترش مسیحیت به واسطه کارآمدی امپراتوری روم بسیار آسان تر شد.”
در 313 پس از میلاد، زمانی که کنستانتین اولین امپراتور روم شد که به مسیحیت گروید، انجیل قبلاً به استان های امپراتوری در اروپا، آسیای صغیر و شمال آفریقا رسیده بود.
امپراتوری روم که اکنون مسیحی است در قرن پنجم فروپاشید و مسیحیان غربی و شرقی شروع به دور شدن کردند. نشنال جئوگرافیک گفت: در سال 1054، “ترکیبی پیچیده از اختلافات مذهبی و درگیری های سیاسی” منجر به به اصطلاح شکاف بزرگ شد. مسیحیت به دو شاخه اصلی تقسیم شد: کاتولیک رومی در غرب، و ارتدوکس در شرق، که هر کدام مراسم، آیینها و رهبر مخصوص به خود را دارند (پاپ در غرب، پدرسالار در شرق).
دایره المعارف بریتانیکا توضیح داد که دومین انشقاق بزرگ در تاریخ مسیحیت در قرن شانزدهم در شمال اروپا رخ داد، زمانی که پروتستانیسم «به عنوان واکنشی به آموزهها و اعمال کاتولیک رومی قرون وسطی» ظهور کرد.
شکایتهای پروتستانها از کلیسا در تز نود و پنج مارتین لوتر، متکلم آلمانی خلاصه شد، که گفته میشود او در سال 1517 آن را بر در کلیسای تمام مقدسین در ویتنبرگ میخکوب کرد.
یکی از خواسته های کلیدی، شناخت رابطه شخصی فرد با خدا و کاهش نقش کشیش ها، مناسک و مناسک بود که به نظر آنها مانعی برای ایمان واقعی می شود.
پس از یک سری جنگهای اروپایی در دهههای 1500 و 1600 – دورهای که به نام اصلاحطلبی شناخته میشود – پروتستانیسم در سراسر اروپا گسترش یافت و به گونهای تکامل یافت که فرقههای مختلفی مانند آنگلیکنها، باپتیستها، متدیستها، کواکرها و آمیشها را در بر گرفت.
و هنگامی که قدرت های اروپایی شروع به استعمار مناطق وسیعی از آفریقا و دنیای جدید کردند، مسیحیت را با خود آوردند. در سال 2011، مرکز تحقیقاتی پیو مستقر در واشنگتن دی سی تخمین زد که اروپایی ها تنها یک نفر از هر چهار مسیحی در سراسر جهان را تشکیل می دهند، در حالی که سهم جمعیت مسیحی در جنوب صحرای آفریقا به 63 درصد و در منطقه آسیا-اقیانوسیه افزایش یافته است. 7 درصد در این بیانیه آمده است: «مسیحیت امروز – برخلاف یک قرن پیش – واقعاً یک ایمان جهانی است.
این مرکز در سال 2015 گفت که انتظار میرود جمعیت مسیحیان اروپا تا سال 2050 به میزان قابل توجهی کاهش یابد، زیرا تعداد گروههای مذهبی دیگر به دلیل ترکیبی از باروری بالاتر، جمعیت جوانتر و دستاوردهای خالص از طریق مهاجرت و تغییر مذهبی افزایش مییابد.
در سرشماری سال 2021، نسبت افرادی که در انگلستان و ولز خود را مسیحی توصیف کردند، برای اولین بار به زیر 50 درصد رسید.
پروفسور الک ریری، از دپارتمان الهیات و دین دانشگاه دورهام، به سایت خبری آی گفت که “همه دلایلی وجود دارد که فکر کنیم سقوط در سال 2031 حتی تندتر خواهد بود”، زیرا هویت سنتی انگلیسی “به سرعت از دهه 1960 در حال نرم شدن بوده است”. . او گفت: «ممکن است مسیحیت دیگر یک هویت مسلط یا پیش فرض نباشد، بلکه دین بیگانگان و حاشیه نشینان باشد.
چگونه جهان را تغییر داد؟
History.com می گوید: «بسیاری از مورخان گسترش و پذیرش مسیحیت در سراسر جهان را به عنوان یکی از موفق ترین مأموریت های معنوی در تاریخ بشر می دانند.
دایره المعارف بریتانیکا گفت که این دین با نزدیک به 2.4 میلیارد پیرو، پرکاربردترین دین در جهان است، بر رهبران بی شماری تأثیر گذاشته و به عنوان یک عامل اصلی در «مشروعیت بخشیدن به نظامها و ارزشهای اجتماعی» چه برای خوب و چه بد عمل کرده است.
در طول تاریخ، از کتاب مقدس برای توجیه نژادپرستی، زنستیزی و سایر اشکال تعصب استفاده شده است، و در بدترین حالت، کلیسا فعالانه «در تبانی با ناسیونالیسمهای قبیلهای (مانند «مسیحیان آلمانی» و نازیسم) عمل کرده است. یادداشت های دانشنامه
با این حال، “وقتی جامعه مسیحی به آموزه های خود پایبند بود، با چنین نظام ها و ارزش های اجتماعی مخالفت کرد.”
ملوین براگ، گوینده و همکار بریتانیایی در سال 2011 به روزنامه دیلی تلگراف گفت: «به یک معنا، تأثیر مذهب خارج از دین مهمتر از گسترش خود ایمان بوده است. همه چیز از دموکراسی غربی گرفته تا جنبش حقوق مدنی را به وجود آورد.
برای بسیاری از مفسران، تأثیر دین به بهترین وجه توسط الاهیدان آمریکایی اچ. ریچارد نیبور در کتاب خود به نام «مسیح و فرهنگ» در سال 1951 خلاصه شده است: «بحث چند جانبه در مورد روابط مسیحیت و تمدن… به همان اندازه گیج کننده و چند جانبه است».