فرگوس مورگان در The Stage گفت: این محصول مشترک سرگرم کننده «آنا کارنینا» که ماه آینده از تئاتر سلطنتی لیسیوم ادینبورگ به بریستول اولد ویک منتقل می شود، «به عنوان یک جرأت آغاز شد». پولینا کالینینا، کارگردان روسی-انگلیسی، از لسلی هارت نویسنده اسکاتلندی شکایت می کرد که متون ادبی روسی معمولاً «از سکون و کهنگی در ترجمه رنج می برند». در پاسخ، هارت کالینینا را به چالش کشید تا در اقتباس صحنه ای با او همکاری کند تا این وضعیت را درست کند.
نتیجه یک تولید “مایع و تب” است که مکرر از فریم های فریز و فلاش بک استفاده می کند. به ناچار، در تلفیق رمان 800 صفحهای تولستوی در نمایشنامهای دو ساعت و نیم، چیزهای زیادی از دست میرود، اما «سه داستان عاشقانه در هم تنیده اصلی با نیت خام و پرچینی مورد بررسی قرار میگیرند» – و یک «فوقالعاده» وجود دارد. بازی لیندزی کمپبل در نقش اصلی: “خشن و در عین حال شکننده، شرور و در عین حال آسیب پذیر، پرشور و در عین حال وحشت زده”.
جویس مک میلان در اسکاتلندی میگوید: با «عطف مدرن اسکاتلندی» و شیب شدید فمینیستیاش، این اقتباس ممکن است «نابپرستان» را خوشحال نکند. اما روایت با «سرعت نفسگیر و وحشیانه» پیش میرود و تولید و بازیگران «نسبتاً با انرژی تئاتری شعلهور میشوند که احساسات فوقالعادهای را در قلب درام قرار میدهد و آن را به حضوری قابل مشاهده و زنده تبدیل میکند». سایمون تامپسون در برنامه What’s on Stage گفت: هارت کار خوبی برای “انزوای ملزومات داستان” انجام داده است. و افکت تقسیمشده کالینینا «اکشن را شارژ میکند و به صحنههای مختلف اجازه میدهد به طور همزمان باز شوند»، که کمک میکند داستانی طولانی «با سرعت و لبههای روایی بینقص» روایت شود.
آلن رادکلیف در تایمز میگوید، با این حال، در «تقلیل کردن» رمان به یک نمایشنامه قابل مدیریت، خیلی چیزها از دست رفته است. و استفاده از گفتار مدرن کمکی نمی کند. به عنوان مثال، شنیدن دالی در مورد فحش دادن به شوهرش، استیوا، سرگرم کننده است، “اما با تصویر تولستوی از جامعه ای دگمه دار که در آن احساسات عمیق و بیان صادقانه به خوبی پنهان شده است، با ناراحتی همراه است.” نمایشنامه دارای «لحظههای هیجانانگیز» است، اما «از نظر ظرافت یا عمق روانشناختی کمی».
تئاتر سلطنتی لیسیومادینبورگ، تا 3 ژوئن؛ بریستول اولد ویک، 7-24 ژوئن. امتیاز ****