هری بلافونته: خواننده ای که به سازماندهی راهپیمایی در واشنگتن کمک کرد

به گفته نیویورک تایمز، هری بلافونته، که در سن 96 سالگی درگذشت، اولین بازیگر سیاهپوستی نبود که از مرزهای نژادی در ایالات متحده عبور کرد.

افرادی مانند الا فیتزجرالد و لوئیس آرمسترانگ قبل از او به شهرت رسیده بودند. اما هیچ یک از آنها این کار را با چنین سروصدایی انجام ندادند. در زمانی که چهره‌های سیاه هنوز روی پرده‌ها نادر بودند، بلافونته در فیلم‌های هالیوود بازی می‌کرد – «و برای مدتی هیچ کس در موسیقی، چه سیاه و چه سفید، بزرگ‌تر نبود».

او که در هارلم به دنیا آمد، اما تا حدودی در جامائیکا بزرگ شد، «تقریباً به تنهایی شور و شوق موسیقی کارائیب را با مجموعه‌ای از آهنگ‌ها از جمله Day-O (آهنگ قایق موز) برانگیخت» و گمان می‌رود آلبوم او در سال 1956 «کالیپسو» بوده است. اولین اثر توسط یک هنرمند که بیش از یک میلیون نسخه فروخت. او همچنین اولین سیاه پوستی بود که برنده جایزه تونی (در سال 1954) و اولین برنده جایزه امی (1960) شد.

“بسیار خوش تیپ”

گاردین گفت، با وجود تمام شهرت و موفقیت‌اش، او همچنان از استفاده از درب اصلی هتل‌های لاس وگاس که در آن برنامه اجرا می‌کرد، منع شد. و هنگامی که در یک برنامه گفتگو در ایالات متحده در سال 1968، خواننده انگلیسی پتولا کلارک بازوی او را لمس کرد، اسپانسر برنامه پیشنهاد کرد که این بخش دوباره فیلمبرداری شود (کلارک نپذیرفت). این بازیگر و خواننده «پایدار خوش‌تیپ» که از بی‌عدالتی‌هایی که در اطرافش می‌دید خشمگین شده بود، در دهه 1950 شروع به وقف فعالیت‌های اجتماعی کرده بود (مانند پل رابسون، او از اجرای برنامه در جنوب جدا شده خودداری کرد). و او به یک چهره کلیدی در جنبش حقوق مدنی تبدیل شد. او که دوست نزدیک و معتمد مارتین لوتر کینگ جونیور بود، به تأمین مالی، سازماندهی و تبلیغ چندین رویداد مهم دوران، از رای دهندگان در می سی سی پی تا راهپیمایی 1963 در واشنگتن کمک کرد.

هارولد بلافونته در سال 1927 در نیویورک از والدینی فقیر که از هند غربی مهاجرت کرده بودند به دنیا آمد. پدرش اغلب غایب بود. او گفت که زندگی مادرش زندگی “رد بی پایان” بود. دیلی تلگراف گفت: او 17 ساله بود که برای اولین بار یک مرد سیاهپوست را در نقش اصلی روی پرده دید: سربازان آمریکایی در یک فیلم تبلیغاتی ظاهر شدند. او فوراً در نیروی دریایی نام نویسی کرد، اما متوجه شد که واقعیت نسبتاً قهرمانانه‌تر از آن چیزی است که در سلولوئید به تصویر کشیده شده بود. خدمات تفکیک شد. و به عنوان یک آمریکایی سیاهپوست، فقط به او کار پست داده می شد.

در سال 1945 با بازگشت به نیویورک، با انجام کارهای عجیب و غریب زندگی خود را گذراند. یک روز مشتری به او بلیت تماشای نمایشی در تئاتر سیاهپوست آمریکایی داد. او به قدری شیفته بود که داوطلب شد در آنجا به عنوان دست صحنه کار کند. سپس در کارگاه نمایشی ثبت نام کرد، جایی که همکلاسی هایش از جمله مارلون براندو بودند. او پس از شنیدن آواز خواندن او در یک نمایش و دعوت از او برای اجرا در یک کلوپ جاز – با چارلی پارکر و مایلز دیویس – به موسیقی روی آورد. او به زودی کلوپ را جمع و جور کرد، اما به این نتیجه رسید که موسیقی جاز برای او مناسب نیست و در دهه 1950 شروع به انتشار آلبوم های موسیقی محلی کرد.

“از بازیگر تا فعال”

او اولین فیلم خود را در سال 1953 انجام داد و سال بعد در فیلم پرفروش اتو پرمینگر کارمن جونز بازی کرد. در سال 1957، او اولین بازیگر سیاهپوستی شد که نقش اصلی رمانتیک را در مقابل یک زن سفیدپوست به نام جوآن فونتین بازی کرد. اگرچه آنها حتی روی پرده همدیگر را نبوسیدند، فیلم جزیره ای در خورشید در برخی ایالت ها ممنوع شد و فونتین تهدید به مرگ شد. بلافونته که از ماهیت محدود نقش هایی که به او پیشنهاد شد، آزرده خاطر شده بود، پس از آن در چند فیلم ظاهر شد. از جمله نقش هایی که او رد کرد، نقشی در نیلوفرهای زمین (1963) بود که برای دوست همیشگی اش سیدنی پواتیه اسکار را به ارمغان آورد.

او با راه اندازی یک شرکت تولید، به حضور در تلویزیون و ضبط آلبوم ها ادامه داد. یکی از آنها، The Midnight Special در سال 1962، «اولین اجرای ضبط شده توسط یک نوازنده جوان سازدهنی به نام باب دیلن را به نمایش گذاشت. با این حال، در آن زمان، تمرکز اصلی او بر فعالیت خود بود. او علاوه بر مبارزه برای اهداف مختلف در ایالات متحده، علیه آپارتاید در آفریقای جنوبی مبارزه کرد و در سال 1985 به سازماندهی تک آهنگ We Are the World کمک کرد که حدود 65 میلیون دلار برای کاهش قحطی در اتیوپی جمع آوری کرد. آخرین حضور او در فیلم، نقش کوتاهی در فیلم BlackKkKlansman (2018) به کارگردانی اسپایک لی بود که در آن او نقش یک فعال کهنه کار را بازی می کرد که یک لینچ را به یاد می آورد.

از او همسر سومش پاملا فرانک و چهار فرزندش از دو ازدواج اولش به یادگار مانده است.